از چشم تو...
از چشم تو می شوم شروع
از لبانت که بر سلامی هنوز نگشوده اند.
از هر آن چه که شاید
روزی از تو منجر شود به من
تمام می شوم
همیشه همین است.
از سواد سواری که از دورتر رسیده است
و لابه لای ذهن تو را تفتیش خواهد کرد.
و من مچاله ای
در ابتدای تولد یک چشم
که بر جهان خندیده در مرزهای لرز.